فهرست مطالب
مفهوم مدیریت و رهبری اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند درحالیکه بین رهبران و مدیران، هم از نظر کارکرد و هم از نظر مهارت و ویژگی های شخصیتی تفاوت های مهمی وجود دارد.
در این مطلب به ۹ تفاوت مهم بین رهبری و مدیریت میپردازیم و بعضی از ویژگی های شخصیتی رهبران و مدیران را بررسی میکنیم. با مطالعه این مطلب میتوانید تا حدودی بفهمید که در چه جایگاهی قرار دارید و برای بهتر شدن در نقش رهبری یا مدیریت و یا قرار گرفتن در این نقش ها چه باید بکنید.
- رهبر چشم انداز ایجاد میکند و مدیر هدف گذاری میکند.
رهبر تصویری از آنچه که امکان پذیر است را ترسیم میکند، از آن الهام میگیرد و افراد خود را برای تبدیل آن دیدگاه به واقعیت، هدایت میکند. آنها فراتر از آنچه که افراد میتوانند انجام دهند فکر میکنند و آنها را برای تبدیل شدن به چیزی بزرگتر از هر فرد تشویق میکنند. آنها میدانند که تیمی با عملکرد بالا میتواند به چیزهایی بیش از افرادی که به طور مستقل از هم کار میکنند، دست پیدا کنند. مدیران بر روی تعیین، اندازه گیری و رسیدن به اهداف متمرکز هستند. آنها برای رسیدن به اهداف موقعیت ها را کنترل میکنند.
- رهبر تغییر ایجاد میکند و مدیر به حفظ وضعیت موجود میپردازد.
نوآوری شعار رهبران است. آنها تغییر را با آغوش باز میپذیرند و میدانند حتی اگر همه چیز به خوبی پیش برود باز هم راهی بهتر برای حرکت رو به جلو وجود دارد. آنها میدانند و میپذیرند که تغییر در سیستم اغلب باعث ایجاد موج های جدید موفقیت میشود. مدیران به سیستمی که در حال کار است میپردازند و فرایندها و ساختارها را برای عملکرد بهتر اصلاح میکنند.
- رهبران منحصربفرد هستند، مدیران الگوبرداری میکنند.
رهبر به شکل خودآگاه فعالیت میکند تا برند شخصی و منحصربفرد خود را بسازد. آنها از خود مطمئن هستند و میل به متمایز بودن دارند. ایده هایشان اصیل و شفاف است. مدیران از رفتارها و کارکردهایی که امتحان خود را پس داده اند، الگوبرداری میکنند و به جای تعریف سبک رهبری منحصربفرد خود، از سبک های تعریف شده الگوبرداری میکنند.
- رهبر ریسک میکند، مدیر ریسک را کنترل میکند.
رهبران مایل به امتحان کردن چیزهای جدید هستند حتی اگر به شدت شکست بخورند. آنها میدانند که شکست اغلب گامی است در مسیر پیروزی. مدیران برای به حداقل رساندن ریسک تلاش میکنند. آنها سعی میکنند از مشکلات دوری کنند و یا آنها را کنترل کرده و به حداقل برسانند.
- رهبر آینده نگری میکند، مدیر به اهداف کوتاه مدت میپردازد.
یک رهبر برای رسیدن به هدفی بزرگ و اغلب دور از دسترس انگیزه دارد و اشتیاق خود را در مسیر رسیدن به آن حفظ میکند حتی اگر پاداشی منظم دریافت نکند. مدیر روی اهداف کوتاه مدت کار میکنند و نیاز به مشاهده موفقیت ها و پاداش های منظم دارد.
- رهبر از نظر شخصی رشد میکند، مدیر بر مهارت های موجود و اثبات شده تکیه میکند.
یک رهبر میداند که اگر هر روز چیز جدیدی یاد نگیرد عقب میماند. آنها کنجکاو هستند و خود را با دنیای در حال تغییر کسب و کار وفق میدهند. آنها به دنبال افراد و اطلاعاتی هستند که شیوه تفکرشان را پالایش کند. مدیران اغلب مهارت ها و رفتارهای موجود را که باعث موفقیت شان شده است پالایش میکنند.
- رهبران شبکه های ارتباطی ایجاد میکنند و مدیران سیستم ها و فرایندها را میسازند.
تمرکز رهبر بر انسان هاست یعنی همه ذی نفعانی که در تحقق چشم انداز نقش دارند. آنها سهامداران را میشناسند و اغلب اوقاتشان را با آنها میگذرانند. آنها با عمل کردن به وعده های خود اعتماد و وفاداری افراد را جلب میکنند. تمرکز مدیران بر روی ساختارهای لازم برای هدف گذاری و رسیدن به اهداف است. آنها تحلیل گرا هستند و با پیاده کردن سیستم های مناسب، به نتایج مورد نظر دست پیاد میکنند.
- رهبر مربی گری میکند و مدیر کارگردانی.
رهبران میدانند افرادی که برایشان کار میکنند پاسخ ها را میدانند و یا قادر به یافتن آنها هستند. آنها به قابلیت های افراد خوشبین هستند و آنها را قابل میدانند. آنها به افراد نمیگویند که چه بکنند و یا چگونه کار را انجام دهند. مدیران وظایف را تعیین میکنند و در خصوص نحوه انجام کار آنها را راهنمایی میکنند.
- رهبر پیرو دارد و مدیر کارکنانش را.
هواداران یک رهبر کاری فراتر از پیروی محض انجام میدهند، آنها به طرفدارانی پرشور تبدیل میشوند و به آنها کمک میکنند تا برند خود را بسازند و اعتبارشان را افزایش میدهند. مدیران دارای کارکنانی هستند که از دستورالعمل ها پیروی میکنند و با رسیدن به اهداف آنها را راضی میکنند.
مدیران و رهبران: ویژگی ها و خصوصیات شخصیتی
تجربه نشان داده است که بیشتر افراد از دوران کودکی مستعد این هستند که یک رهبر باشند و یا یک مدیر. معنایش این نیست که افراد نمیتوانند مهارت های لازم برای تبدیل شدن به رهبر و یا مدیر را کسب کنند. اما برای اغلب مردم دستیابی به یکی، آسانتر از دیگری است. به همین دلیل است که گاهی میگویند فلانی مدیر یا رهبر زاده شده است. در اینجا به برخی از ویژگی ها و صفاتی که باعث میشوند فردی مستعد مدیریت و یا رهبری باشد میپردازیم.
ویژگی های شخصیتی رهبری | ویژگی های شخصیتی مدیریتی |
---|---|
آیا وارد جنگل درستی شده ایم؟ اگر یک تیم در حال قطع کردن درختان یک جنگل باشد، رهبر به طرح سوالات کلی و بزرگتر میپردازد: “آیا وارد جنگل مورد نظرمان شده ایم؟” “آیا درختان مد نظرمان را قطع میکنیم؟” و یا “چرا بدون کاشتن درختان جدید، درختان قدیمی را قطع میکنیم؟” | درختان و موانع سر راه را با کارایی قطع کنیم. زمانی که یک مدیر وظیفه قطع درختان را بر عهده میگیرد، سعی میکند با کمترین فعالیت، منابع و زمان، بیشترین تعداد درختان را قطع کند. سوالاتی که از سوی رهبر پرسیده میشود اغلب مدیران را کلافه میکند زیرا تمایل آنها طبیعتا به این سمت است که کار را به بهترین نحو انجام دهند و به سوالات دیگر پیرامون پروژه علاقه ای ندارند. |
تصویر کلی یکی از ویژگی های کلیدی رهبری این است که حتی زمانی که یک قطعه مشخص از جزئیات در دست کار است، آنها به دنبال الگوها میگردند. اگر قرار است جنگل را برای یک نفر قابل سکونت کنیم، آنها تصور میکنند که قابل سکونت کردن جنگل برای سه نفر چگونه خواهد بود. این هم نعمت است و هم نفرین. زیرا اغلب قادر به دیدن شواهد و داده ها در جای مخصوص خودش نیستند. آنها چهارچوب کلی میسازند و اگر در زمینه ای تخصصی، تجربه داشته باشند، این چهارچوب دقیق خواهد بود. اما اگر در حال ورود به حوزه تخصصی جدیدی باشند، این چهارچوب ممکن است داده ها را به درستی پردازش نکند و بنابراین منجر به نتیجه گیری های نادرست و تصمیمات اشتباه شود. | تمرکز بر جزئیات مدیران هر تکه از پازل را همانطور که هست میبینند، بدون آنکه نیازمند فرموله کردن محتوی و یا تصورِ تصویری بزرگتر داشته باشند. نقطه قوت این ویژگی این است که مدیران میتوانند داده ها را بدون دخالت برداشت های نادرست پردازش کنند. اما نقطه ضعف این است که تکیه بر یک قطعه مجزا ممکن است آنها را در مسیری قرار دهد که برای اهداف کلی، جهت نادرستی باشد. |
سودمندی ملاحظه رهبران در خصوص تخصیص منابعِ در اختیار به گونه ایست که منفعتی درازمدت را به همراه داشته باشد، حتی اگر معنایش این باشد که پیشرفت های کوتاه مدت به کندی صورت بگیرد. تمایل آنها به پیشرفتِ همه جانبه و رو به جلو باعث میشود آنها بیش از اینکه کارآمد باشند، کارها را به شکلی موثرتر انجام دهند. | کارایی ملاحظات مدیران متمرکز بر پیشرفت حداکثری و فوری با منابع در اختیار است. آنها مایلند که با توجه به منابع، کار را در کمترین زمان ممکن به پایان برسانند. این کار باعث میشود که در کوتاه مدت بسیار کارآمد باشند اما به دلیل اینکه ممکن است منابع را تا آخر صرف کنند و باعث فرسودگی شغلی افراد شوند، در درازمدت ناکارآمد باشند. |
نیمکره سمت راست مغز/تفکر جانبی کسانی که نیمکره سمت راست مغزشان فعال تر است تفکرشان بیشتر جانبی است تا خطی. در تفکر جانبی یک ایده میتواند از طریق تداعی معانی که برای تفکر خطی واضح نیست، به ایده های کاملا متفاوت مرتبط شود. یک رهبر اغلب دارای تفکر جانبی است. | نیمکره سمت چپ مغز/تفکر خطی کسانی که نیمکره سمت چپ مغزشان فعال تر است، افکار را یکی پس از دیگری پردازش میکنند. در تفکر خطی یک ایده به ایده مشابه دیگری ختم میشود. به همین دلیل مدیرانِ کارآمد ایده ها و اقدامات را به شکلی برنامه هایی مرحله به مرحله پیش میبرند. |
استراتژیک نگاه یک رهبر به دنیا از منظر فرصت هاست. به همین دلیل است که آنها برای رسیدن به چشم انداز، گزینه های مختلفی را در نظر میگیرند. گزینه های استراتژیک به آنها آزادی انتخاب برای رسیدن به چشم انداز را میدهد. اگر در یک مسیر شکست بخورند، مسیر دیگری را در پیش میگیرند. به همین دلیل رهبر بینش استراتژیک را بر یک برنامه عملی مشخص ترجیح میدهد. | عمگرا مدیران دنیا را از منظر اقدامات مشخص که منجر به نتایج مشخصی میشود میبینند. برای آنها وجود گزینه های مختلف به معنای حواس پرتی و از دست دادن تمرکز است. آنها برنامه های عملی و مرحله به مرحله را برای رسیدن به هدفی مشخص ترجیح میدهند. به همین دلیل مدیران اغلب عملگرا هستند. |
در نهایت، برای رشد و موفقیتِ کسب و کار، هم رهبری و هم مدیریت عناصری اساسی هستند. کمبود هر یک موجب ایجاد خلائی میشود که رسیدن به موفقیت را به خطر میاندازد. مهم اینست که افراد با توانایی ها و تخصص های رهبری و مدیریت در جایگاه درستی قرار بگیرند و با درک از مفهوم رهبری و مدیریت با هماهنگی کار کنند.
منابع استفاده شده در این مطلب را ببینید:
۲ تیپ متفاوت از افراد که به هر دوی آنها نیاز داریم: رهبران و مدیران
بیشتر بخوانید: